ای آتش سودای تو در جان جهانی از قاسم انوار غزل 646

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ای آتش سودای تو در جان جهانی

1 ای آتش سودای تو در جان جهانی وی از تو بهر گوشه خروشی و فغانی

2 از درد تو خواهم که دمی زار بگریم گر زانکه بجانم دهد این آتش امانی

3 هر کس بجهان مرتبه ای دارد و مالی ماییم و هوای تو و سودا زده جانی

4 منعم مکن ار بنگرمت، زانکه نشاید زان حسن دل افروز تو منع نگرانی

5 گر بی تو زیانند گروهی و ندانند در مذهب ما بدتر ازین نیست زیانی

6 در دوزخ اگر پرتوی از حسن تو تابد دوزخ شود از پرتو حسن تو جنانی

7 گر خوان غمت فوت شود از دل قاسم فریاد بر آرد که: دو صد کاسه بنانی!

عکس نوشته
کامنت
comment