- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای آتش سودای تو در جان جهانی وی از تو بهر گوشه خروشی و فغانی
2 از درد تو خواهم که دمی زار بگریم گر زانکه بجانم دهد این آتش امانی
3 هر کس بجهان مرتبه ای دارد و مالی ماییم و هوای تو و سودا زده جانی
4 منعم مکن ار بنگرمت، زانکه نشاید زان حسن دل افروز تو منع نگرانی
5 گر بی تو زیانند گروهی و ندانند در مذهب ما بدتر ازین نیست زیانی
6 در دوزخ اگر پرتوی از حسن تو تابد دوزخ شود از پرتو حسن تو جنانی
7 گر خوان غمت فوت شود از دل قاسم فریاد بر آرد که: دو صد کاسه بنانی!