-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اسرار تو با خاطر هشیار توان گفت این گنج نه گنجیست گه با مار توان گفت
2 در غار جهان عاشق یاریم و نزاریم در غار جهان قصه آن یار توان گفت
3 پیدای او پیدا، در وجه خفا نیست سرش بنهان خانه اسرار توان گفت
4 چون جعد برانداخت نگارین گره موی با او سخن خرقه و زنار توان گفت
5 چون قطره ز دریا شد و وا گشت بدریا با او صفت قلزم زخارتوان گفت
6 خواجه نه چنان مست و خرابست که امروز بااو سخن مردم هشیار توان گفت
7 قاسم،همگی دهشت عشقست درین راه گر در صف آن یار ز دیدار توان گفت