- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تیر خدنگ غمزهات، از جان ما گذشت بر ما ز غمزه تو چه گویم، چها گذشت
2 وقت صباح، بر سر شمع، از ممر باد نگذشت، آن چه بر سر ما از صبا گذشت
3 در حیرتم، که باد به زلف تو، چون رسید فی الجمله چون رسید از آنجا چرا گذشت
4 بر ما ز آب دیده شب، دوش تا به روز باران محتن آمد و سیل بلا گذشت
5 یارب چه رفت، بر سر ما دوش، کان صنم بیگانه وش، درآمد و بر آشنا گذشت
6 چندان گریستیم، که من بعد اگر کسی آید به سوی ما نتواند ز ما گذشت
7 سلمان دوای درد دل، از کس طلب مکن با درد خود بساز، که کار از دوا گذشت