تیر خدنگ غمزه‌ات، از جان از سلمان ساوجی غزل 97

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

تیر خدنگ غمزه‌ات، از جان ما گذشت

1 تیر خدنگ غمزه‌ات، از جان ما گذشت بر ما ز غمزه تو چه گویم، چها گذشت

2 وقت صباح، بر سر شمع، از ممر باد نگذشت، آن چه بر سر ما از صبا گذشت

3 در حیرتم، که باد به زلف تو، چون رسید فی الجمله چون رسید از آنجا چرا گذشت

4 بر ما ز آب دیده شب، دوش تا به روز باران محتن آمد و سیل بلا گذشت

5 یارب چه رفت، بر سر ما دوش، کان صنم بیگانه وش، درآمد و بر آشنا گذشت

6 چندان گریستیم، که من بعد اگر کسی آید به سوی ما نتواند ز ما گذشت

7 سلمان دوای درد دل، از کس طلب مکن با درد خود بساز، که کار از دوا گذشت

عکس نوشته
کامنت
comment