- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هندوی زلف سرکشت با تو نشسته روبرو حال مشوش مرا با تو گشود مو به مو
2 از همه سوی میدهد، بوی حبیب لاجرم میروم از هوای تو، همچو نسیم سو به سو
3 کرد ز سر حال من، مردم شهر را خبر ناله من که میرود، خانه به خانه کو به کو
4 بر لب جوی نیست چون، قامت او صنوبری باورت ار نمیشود، خیز به جوی جو به جو
5 بس که به بوی وصل خود، هر نفسی دمی زنم خون جگر نگر مرا، بسته چو نافه تو به تو
6 روی گل و بنفشه را باز چه میکنی به پا سنبل چین زلف آن، آهوی مشک بو به بو
7 من نه چو شانه کردهام در سر طره تو سر از چه سبب نشسته است، آینه با تو رو بره رو؟