شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ از سعیدا غزل 347

سعیدا

سعیدا

سعیدا

شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ

1 شد زخم تیغ تیز تو در کام جان لذیذ خون جوشد از دمش چو می ارغوان لذیذ

2 شد آبروی تیغ تو در کام جان لذیذ خون از دمش به دل چو می ارغوان لذیذ

3 گردون چو نیشکر به دهان می‌مکد مرا آری که در مذاق بود استخوان لذیذ

4 با آن که خامش است دلا راست گو سخن حلوای قند یا لب آن مهربان لذیذ؟

5 تا قند ذکر را نرسانی به کام دل کی می‌شود ز نام سعیدا دهان لذیذ؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر