1 قرب تو به اسباب و علل نتوان یافت بی سابقه فضل ازل نتوان یافت
2 بر هر چه بود توان گرفتن بدلی تو بی بدلی تو را بدل نتوان یافت
1 ای ز کرم چاره گر کارها مرهم راحت نه آزارها
2 روشنی دیده بینندگان پردگی پرده نشینندگان
1 ای ز وجود تو نمود همه جود تو سرمایه بود همه
2 مبدع نوی و کهن ما تویی هست کن و نیست کن ما تویی
1 از حسن آن بصری نافذ بصر نکته ای آرند عجب مختصر
2 کز دل غفلت زده گر دم فشاند آن نفس پاک که حجاج راند