- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای کمالت نعت عزت در جهان انداخته جان ز شوق تو کله بر آسمان انداخته
2 یک سخن گفته زر از خویشتن با بلبلان شور و غوغا در زمین و در زمان انداخته
3 هر زمان از عشق رویت عقل در شور آمده جان و دل را در محیط بی کران انداخته
4 ارغوان را گفته: وصل ما بیابی، غم مخور زین حکایت صد عرق بر ارغوان انداخته
5 قعر دریای کمال از ناگهان موجی زده مستعین را در مقام مستعان انداخته
6 بی نشانست آن حبیب، اما برای بازیافت صد حدیث با نشان در بی نشان انداخته
7 یک کرشمه کرده با خود از برای خویشتن قاسمی را در بلای جاودان انداخته