-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بیمار ترا کس نتوانست دوا کرد هم درد تو خوشتر که علاج دل ما کرد
2 عشاق قلندر صفت از عشق نمیرند آنکس که بمیرد همه گویند خطا کرد
3 با پیر من از عشق بکی گفت بپرهیز زد کفش برو از غضبه و رو بعصا کرد
4 داد از سر کین زلف تو سرها همه بر باد بازش بسر خویش ندانم که رها کرد
5 خشنودم از آن غمزه دلجو که ز شوخی هر وعده که کردی به جفا جمله وفا کرد
6 گر داشت غباری ز خط آئینه رویت گیرد به کنارش چو توجه به صفا کرد
7 چون دید کمال آن خط ورځ فاتحه بر خواند شب بود فریب سحری بر تو دعا کرد