-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز سوز و شوق تو از جان و دل بر آمد دود چه چاره سازم و درمان من چه خواهد بود
2 بنیم شب، همه مست خواب خوش باشند من و خیال تو و نالهای درد آلود
3 فراق دوست بیک بار پایمالم کرد کجاست دولت جاوید و طالع مسعود؟
4 اگرچه روی بحقند،ره نمی دانند مقلد و متعصب،چنانکه گبر و یهود
5 بیا،ز صحبت مستان حق کناره مجوی زیان کنی و کسی را زیان ندارد سود
6 نشان حق طلبی، رو بنوع انسان آر بدان که قبله هر واجدست و هر موجود
7 ولی به مذهب قاسم ز معرفت دوری نبود بود شناسی و بود را نابود