زهی فراق تو چون مرگ هادم اللذات از جامی غزل 28

زهی فراق تو چون مرگ هادم اللذات

1 زهی فراق تو چون مرگ هادم اللذات حیات و دولت وصل تو متحد بالذات

2 منم فتاده به گرداب غم به دستم ده کمند زلف کزان باشدم امید نجات

3 به فسق و زهد قضا برنگردد ای ساقی بدین ترانه بده می که کل آت آت

4 چو بیشتر تلف عمر ما ز هشیاریست بغیر باده چه امکان تلافی مافات

5 چو خاست هیهیت ای صوفی از نشیمن طبع به پیشگاه حقیقت رساندت هیهات

6 زکات حسن ندادی به بوسه زان گریم اگرچه مانع بارندگیست ترک زکات

7 ز طعن عابد اصنام جامیا بازآی چه آفریده اوهام ما چه عزی و لات

عکس نوشته
کامنت
comment