درد تو، که سرمایه ملک دو از قاسم انوار غزل 122

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست

1 درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست المنة لله که مرا بر دل و جانست

2 شهری همه بر آتش عشق تو کبابند من نیز برآنم که همه شهر برآنست

3 در حلقه گیسوی تو، کان مایه سوداست هرجان که جوی قیمت خود دید گرانست

4 یک لمعه ز رخسار تو در خانه کعبه است یک تار سر زلف تو در دیر مغانست

5 زآن روست که آنجا همه لبیک و نفیرست زین موست که اینجا همه فریاد و فغانست

6 گفتم که: بهرحال و بهروجه که دیدم چون ماه شب چارده روی تو عیانست

7 یک غمزه زد از ناز، بمن گفت که: قاسم آنجا که عیانست چه حاجت ببیانست؟

عکس نوشته
کامنت
comment