- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد تو، که سرمایه ملک دو جهانست المنة لله که مرا بر دل و جانست
2 شهری همه بر آتش عشق تو کبابند من نیز برآنم که همه شهر برآنست
3 در حلقه گیسوی تو، کان مایه سوداست هرجان که جوی قیمت خود دید گرانست
4 یک لمعه ز رخسار تو در خانه کعبه است یک تار سر زلف تو در دیر مغانست
5 زآن روست که آنجا همه لبیک و نفیرست زین موست که اینجا همه فریاد و فغانست
6 گفتم که: بهرحال و بهروجه که دیدم چون ماه شب چارده روی تو عیانست
7 یک غمزه زد از ناز، بمن گفت که: قاسم آنجا که عیانست چه حاجت ببیانست؟