1 ای ذات تو مطلقا همه چون و چرا از هستی خویش یک نظر بخش مرا
2 آنجا که تویی کس دگر چون باشد من خود به در آیم از دگرها تو در آ
1 چو عکس لعل تو بر دیده بگذرد ما را خیال خال تو در حالت آورد ما را
2 کرامت می لعلت به معجزات خیال نکرده چاشنیی هوش می برد ما را
1 بیمار عشق را چه مداوا کند طبیب تعلیم عاقلانه مده گو مرا ادیب
2 ما توبه در مقابل عصیان نیاوریم تمکین عاقلان ز مجانین بود عجیب
1 قیامت بر انگیخت ما را ز خواب به محشر رسیدیم و خیر المآب
2 سرافیل وحدت فرو کوفت صور ولی مرده دل در نیامد ز خواب