صف مژگان تو بشکست چنان دل‌ها از فروغی بسطامی غزل 1

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

صف مژگان تو بشکست چنان دل‌ها را

1 صف مژگان تو بشکست چنان دل‌ها را که کسی نشکند این گونه صف اعدا را

2 نیش خاری اگر از نخل تو خواهم خوردن کافرم ، کافر، اگر نوش کنم خرما را

3 گر ستاند ز صبا گرد رهت را نرگس ای بسا نور دهد دیدهٔ نابینا را

4 بی‌بها جنس وفا ماند هزاران افسوس که ندانست کسی قیمت این کالا را

5 حالیا گر قدح باده تو را هست بنوش که نخورده‌ست کس امروز غم فردا را

6 کسی از شمع در این جمع نپرسد آخر کز چه رو سوخته پروانهٔ بی‌پروا را

7 عشق پیرانه سرم شیفتهٔ طفلی کرد که به یک غمزه زند راه دو صد دانا را

8 سیلی از گریهٔ من خاست ولی می‌ترسم که بلایی رسد آن سرو سهی بالا را

9 به جز از اشک فروغی که ز چشم تو فتاد قطره دیدی که نیارد به نظر دریا را

عکس نوشته
کامنت
comment