1 یاد تو به هر صبوح مفتوح منست در هر نفسی خیال تو روح منست
2 کی جفت شود دل(م) دمی با دگران تا بوی تو در دماغ مجروح منست
1 جای گنج است کنج خانهٔ ما نقد وقت است در خزانة ما
2 راح بستان که روح قدس به فخر می نهد سر بر آستانهٔ ما
1 به سرنمی شود از روی شاهدان ما را نشاط و خوش دلی و عشرت و تماشا را
2 غلام سیم برانم که وقت دل بردن به لطف در سخن آرند سنگ خارا را
1 مگر صبا برساند سلام یارو را وگرنه با که بگویم حکایت او را
2 چو اعتماد نمانده ست جهل باشد اگر محل راز کنم دوستان بد گو را