- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عاشقانت گرچه بسیارند، ما زانها یکی عارف روی تو کم یابند، کم چون ما یکی
2 چون مؤذن قامت آرم گر ببینم قامتت چون نیارد سجده پیش آن قد و بالا یکی
3 هر زمان با چشم و زلفت هست سودایی مرا جز سر زلف تو در سر نیستم سودا یکی
4 جنت فردا و حور نسیه را بفروختم زان جهت کامروز دارم در گرو دل با یکی
5 پیش قاضی رخت هردم به دعوی دگر می کشد از هر طرف زلف تو را هر تا یکی
6 ای که چون پرگار می پویی در انکارم به سر در محیط خط او چون جوهر فرد آ یکی
7 ابجد سی و دو حرف از لوح رخسارش بخوان تا بدانی سر سبحان الذی اسرا یکی
8 ذات آن معشوق بی همتای من عین من است زان که موجودی نمی بینم که هست الا یکی
9 می کشم گه جور زلفت ای صنم گه ناز چشم عشوه این هردو سودا چون کشد تنها یکی
10 تا ابد با عشق رویت یکدلیم و یک جهت زانکه در حسنت نباشد تا ابد همتا یکی
11 ای نسیمی! منزل وحدت مقام عارفی است کز سر تحقیق می داند همه اشیا یکی