ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما از جامی غزل 68

ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما

1 ای مهر تو از صبح ازل هم نفس ما کوتاه ز دامان تو دست هوس ما

2 ما قافله کعبه عشقیم که رفته ست سرتاسر آفاق صدای جرس ما

3 آن بلبل مستیم که دور از گل رویت این گلشن نیلوفری آمد قفس ما

4 از دود دل ما حذر ای شعله شوقت آتش زده در خرمن خاشاک و خس ما

5 خواهیم به یک جرعه می از خویش خلاص از پیر مغان نیست جز این ملتمس ما

6 در پای خم آلوده لب از می چو بیفتیم رانند ملایک به پر خود مگس ما

7 جامی به درت جان به کف دست رسیده است یعنی که همین تحفه بود دسترس ما

عکس نوشته
کامنت
comment