- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشقت زهم برآورد یاران مهربان را از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را
2 تا طرح هم زبانی با این و آن فکندی کردند تیز برهم صد همزبان را
3 از لطف عام کردی در بزم خاص باهم در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را
4 جمعی که باهم اول بودند راست چون تیر در کینهٔ هم آخر کردند زه کمان را
5 باد ستیزه برخاست وز یکدیگر جدا کرد مانند دود آتش اهل دو دودمان را
6 شهری ز آشنایان پر بود ای یگانه بیگانه کرد عشقت از هم یگان یگان را
7 صد دست عهد باهم دست تو از کناره شمشیر بر میان زد پیوند این و آن را
8 ما با کسی که بودیم پیوسته بر در مهر باب النزاع کردیم آن طرفه آستان را
9 با محتشم رفیقی طرح رقابت افکند کی ره به خاطر خود میدادم این گمان را