عشقت زهم برآورد یاران مهربان از محتشم کاشانی غزل 4

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

عشقت زهم برآورد یاران مهربان را

1 عشقت زهم برآورد یاران مهربان را از همچو مرگ به گسست پیوند جسم و جان را

2 تا طرح هم زبانی با این و آن فکندی کردند تیز برهم صد همزبان را

3 از لطف عام کردی در بزم خاص باهم در نیم لحظه دشمن صد ساله دوستان را

4 جمعی که باهم اول بودند راست چون تیر در کینهٔ هم آخر کردند زه کمان را

5 باد ستیزه برخاست وز یکدیگر جدا کرد مانند دود آتش اهل دو دودمان را

6 شهری ز آشنایان پر بود ای یگانه بیگانه کرد عشقت از هم یگان یگان را

7 صد دست عهد باهم دست تو از کناره شمشیر بر میان زد پیوند این و آن را

8 ما با کسی که بودیم پیوسته بر در مهر باب النزاع کردیم آن طرفه آستان را

9 با محتشم رفیقی طرح رقابت افکند کی ره به خاطر خود می‌دادم این گمان را

عکس نوشته
کامنت
comment