- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای عشق تو از بدو کن در جان من چشمی فکن بر دیده ی گریه گریان من
2 یک دم قدم بهر عیادت رنجه کن شوری برآر از کلبه ی احزان من
3 تا مرده ای زنده کند احسان تو یا روضه ای دیگر شود زندان من
4 در خون جانم بی گنه رفتن که چه زنهار قصد جان مکن ای جان من
5 بدنامیی باشد که عاشق می کشی بشنو نصیحت از من ای جانان من
6 از تو نمی دارم دریغ این نیم جان زیرا که هم درد تو شد درمان من
7 هرچ آن نماید با تو از من آن تویی با من همان گو هیچ دیگر زآن من
8 جانا به جانت کز پی جور و جفا بی موجبی بر هم مزن پیمان من
9 باشد که بر من عاقبت رحم آوری خشمت نگردد موجب خذلان من
10 بر لفظت ار نام نزاری بگذرد دشواری هجران شود آسان من