1 عشق تو زهر دل آشیانی نکند در تن جهد و زبیم جانی نکند
2 بر شحنۀ حسن خویش ، ای جان جهان شحنه ببهانه ای جهانی نکند
1 چون بی تو زنم بیاد مهر تو نفس گویم پس ازین دروغ بی معنی بس
2 بی مایه چو خاشاکم و بی قدر چو خس گر دوست تر از تو در جهان دارم کس
1 گویی که ماه و مشتری از جرم آسمان تحویل کرده اند بباغ خدایگان
2 وز ماه و مشتری شده آن خاک پرنگار نوری عجیب صورت و شکلی بدیع سان