- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اسیر عشق تو از هردوکون آزاد است کسی که با غم تو مونس است دلشاد است
2 چه منع عاشق دیوانه میکنی زاهد بعشق دوست ندانم ترا چه واداداست
3 مکن ملامت عاشق بعشق ورزیدن که کار عشق نه کسبی است بل خداداد است
4 بغمزه چشم تو بنیاد غارت جان کرد ز ترک مست نپرسی که این چه بنیاد است
5 درون خلوت جانم هزار گلزار است خیال روی تو آنجا چو رخت بنهادست
6 جهان ز تاب تجلی شدست غرقه نور مگر که یار ز رخسار پرده بگشادست
7 بیک کرشمه ز عشاق جان و دل بربود بدلبری چه توان گفت کو چه استاد است
8 بنوش باده عشق و بریش زهد بخند چه اعتبار بکار جهان که برباد است
9 همیشه کارتو سوزست و ناله و زاری اسیریا بخدا گو ترا چه افتادست