- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عشق تو سراسر همه سوز و همه دردست رین شیوه به اندازه مردی است که مردست
2 آنکس که درین صرف نکردست همه عمر بیچاره ندانم که همه عمر چه کردست
3 زاهد چه عجب گر کند از عشق تو پرهیز کس لذت این باده چه داند که نخوردست
4 عاشق که نه گرمست چو شمع از سر سوزی گر آتش محض است به جان تو که سردست
5 اشکی که بود سرخ چو رخسار تو داریم ما را ز تو نشریف نه تنها رخ زردست
6 بی شب که بر آن در من خاکی ز ضعیفی بنشستم و پنداشت رقیب نو که گردست
7 گر هست کمال از دو جهان فرد عجب نیست این نیز کمالی است که آزاده و فردست