1 سرورا از می سخاوت تو عالمی شاد و خرم و مستند
2 هرکه هستند در نشیمن خاک همه بر بوی جود تو هستند
3 بنده با شاهدی و مطربکی این زمان از سه قلتبان جستند
4 به امیدی تمام بعد الله هر سه همت در آن کرم بستند
1 دل از خوبان دیگر برگرفتم ز دل نو باز عشقی درگرفتم
2 ندانستم که اصل عاشقی چیست چو دانستم رهی دیگر گرفتم
1 ای زلف تابدار ترا صدهزار خم وی جان غمگسار مرا صدهزار غم
2 خالی نگردد از غم عشق تو جان من تا حلقهای زلف تو خالی نشد ز خم
1 باز کی گیرم اندر آغوشت کی بیارم به دست چون دوشت
2 هرگز آیا به خواب خواهم دید یک شبی دیگر اندر آغوشت