لبت به پیرهن تنگ غنچه خار از حزین لاهیجی غزل 467

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند

1 لبت به پیرهن تنگ غنچه خار کند عبیر خطّ تو خون در دل بهار کند

2 خراب نرگس شوخت شدم که از نگهی سراسر دو جهان را کرشمه زار کند

3 رود چو موج ز دستش، عنان خودداری خرام ناز تو آن را که بی قرار کند

4 گسست در خم زلفت کمند تدبیرم تو را به من کشش دل مگر دچار کند

5 گیاه خشک، بهار و خزان چه می داند؟ دگر چه با من افسرده، روزگار کند؟

6 هنوز کوتهی دست آرزو باقیست ز خون کشته من، تیغش ار نگار کند

7 ز خار خارِ گلی آشیان من قفس است زمانه با دل تنگم، دگر چکار کند؟

8 خوش آن خزان زده بلبل که در فراق چمن ز چاک سینهٔ خود گشتِ لاله زار کند

9 سپهر با همه سامان ترکتاز، حزین حذر ز ناوک آن طفل نی سوار کند

عکس نوشته
کامنت
comment