1 ای نوش لبت دلم به نیش افکنده چشمت دو هزار خسته پیش افکنده
2 هرکس که نشد به عید رویت قربان دایم فلکش برون ز کیش افکنده
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 داغ فراقت دل من سوختست وز همه عالم نظرم دوختست
2 عشق تو در جان و دلم آتشی از غم هجران تو افروختست
1 آن باد بهار بین که برخاست دیگر چمن جهان بیاراست
2 از بانگ تذرو و کبک و دستان بنگر که به بوستان چه غوغاست
1 مرا غمی که ز عشق تو بر دل ریش است به شرح راست نیاید که غم از آن بیش است
2 ز طعن دشمن بیهوده گوی بر تن من به جای هر سر مویی ز غم سری بیش است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به