1 لب تو ساغر می را نمک به کار کند رخ تو آینه را چشم اشکبار کند
2 گرفتم آنکه دهد وعده شاهد امید دماغ کو که کسی صرف انتظار کند
3 تهی ز شیوه ی کم فطرتی چو کاری نیست به حیرتم که کسی در جهان چه کار کند
4 بساط عرش به کوی تو گر شود در کار زمانه خانه ی او بر خروس بار کند
5 فضای گلشن هندوستان گلستانی ست که نخل موم چو عنبر درو بهار کند
6 کسی که سوخت چو پروانه ام سلیم، چه سود که همچو شمع مرا گریه بر مزار کند