لبت قوت جان از شکرخنده ساخت از جامی غزل 203

لبت قوت جان از شکرخنده ساخت

1 لبت قوت جان از شکرخنده ساخت به یک خنده صد کشته را زنده ساخت

2 دل پاره پاره مرا جمع بود در آن زلف بادش پراکنده ساخت

3 چه روی خلاصی بود بنده را که عشق تو صد شاه را بنده ساخت

4 ز یک تار مویت که تا پا رسید پی ما توان عمر پاینده ساخت

5 برازنده نبود قبای بقا جز آن زنده دل را که با ژنده ساخت

6 نبودم به یک بوسه شرمنده ات به خوابم لبت دوش شرمنده ساخت

7 لبت دید جامی که بخشید جان بلی مست را باده بخشنده ساخت

عکس نوشته
کامنت
comment