- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای لبت چون شکر و نقل دهان نیز چنان دل من عاشق نام تو زبان نیز چنان
2 نور محض است عذار تو جبین نیز چنین بر غیبیست دهان نو میان نیز چنان
3 شد دوانهسوی تو اشکم چو خرامان رفتی سرو کم رفت چنین آب روان نیز چنان
4 گر چه گه ظاهر و گه چون دهنت پنهانی آشکارا همه لطفی و نهان نیز چنان
5 زلف و ابرو اگر ایست ترا روز شکار نیست حاجت بکمند و یکمان نیز چنان
6 گل ز شوق رخ نو جامه درانست به باغ بلبل از مستی تو نعره زنان نیز چنان
7 گفته خون تو یک روز بریزم به یقین در دل خسته مرا بود گمان نیز چنان
8 بار میخواست که بیجرم شود کشته کمال هر چه میخواست دل یار شد آن نیز چنان