لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد از جامی غزل 148

لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد

1 لعل لب تو اشک مرا خون ناب کرد زان شیشه های سبز فلک پر شراب کرد

2 عکس رخت نمود در آیینه سپهر نامش خرد به شب مه و روز آفتاب کرد

3 مشتاق تو به چشمه خور می کند نظر تشنه ز شوق آب هوای سراب کرد

4 دل کرد یاد روی تو و دیده اشک ریخت هرگل که چید دل ز تو چشم گلاب کرد

5 فکر خط عذار و لبت صفحه دلم پر خط گونه گونه چو پشت کتاب کرد

6 می خواستم کمانچه زدن ریش زهد را این کار را به کام دل من رباب کرد

7 جامی که در شباب ز می عهد کرده بود پیرانه سر تلافی عهد شباب کرد

عکس نوشته
کامنت
comment