لبت دل دزد و من از وی شکر دزد از جامی غزل 95

لبت دل دزد و من از وی شکر دزد

1 لبت دل دزد و من از وی شکر دزد کم افتاده ست ازینسان دزد بر دزد

2 ز چشمم شست چشمت سرمه خواب به عیاری برد کحل از بصر دزد

3 تنت را بنگرم دزدیده زانسان که بر سیم کسان دوزد نظر دزد

4 اگر دزدیده ات بینم مکن عیب که دزدی را نداند جز هنر دزد

5 غمت بر دل ز هر سو غارت آورد درآمد خانه را از بام و در دزد

6 هراسم شب به کویت از رقیبان به شبها از سگان دارد خطر دزد

7 سر درج سخن مگشای جامی مبادا در کمین باشد گهر دزد

عکس نوشته
کامنت
comment