- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 لبت چشمه و خضر گردش نشسته نبات است کز طرف کوثر برسته
2 تعالی الله آخر که دیده ست لعلی میانش ز دردانه ها رسته رسته
3 از آن رسته ها گویی افتاد در شک از آن است عقد ثریا گسسته
4 در او می¬رسد آتش آه گرمم سر زلف از تاب آن شد شکسته
5 زمانه از او داد من باز خواهد هنوز از کمند حوادث نجسته
6 زهی بخت یاری اگر هیچ روزی شوم از بلایی چنان باز رسته
7 به کارم نظر کن که هم بر امیدی نزاری به جان دل درین کاربسته