ساقی لب تو این کرم از من دریغ از کمال خجندی غزل 175

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

ساقی لب تو این کرم از من دریغ داشت

1 ساقی لب تو این کرم از من دریغ داشت میها که داشت یک دو دم از من دریغ داشت

2 بنمود صد گرم به حریفان هزار حیف بوسی دو نیز بر قدم از من دریغ داشت

3 دی گفتمش بگز لب خود را به من بده بر آن نقل هم ز خویش و هم از من دریغ داشت

4 من مورم و نگین جم آن لب غریب نیست گر خانم و نگین جم از من دریغ داشت

5 پشت دلم چو طاق دو ابروش خم گرفت زین غم که زلف خم به خم از من دریغ داشت

6 ای نامه بر بیار تو باری سلام خشک گر بار رشحه قلم از من دریغ داشت

7 بر در خواست تا شنود آه کس کمال بانگ کبوتر حرم از من دریغ داشت

عکس نوشته
کامنت
comment