-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خطت که سبزه بر اطراف یاسمین انداخت چه خون که در جگر نافه های چین انداخت
2 دلم که داشت تمنای خاکبوس درت بعاقبت سخن خویش بر زمین انداخت
3 باحتیاط قدم نه دلا، که طره یار کمند حادثه در راه عقل و دین انداخت
4 در آفتاب ستم گر بسوختم، چکنم چو بخت، سایه بر احوال من چنین انداخت
5 بعشق تیر بلا را نشانه شد شاهی ز بسکه سنگ ملامت بر آن و این انداخت