- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خط تو خضر را به سیه پوشی آورد لعلت مسیح را به قدح نوشی آورد
2 هستم همه خطا را چه کنم گرنه لطف تو آیین عفو و رسم خطاپوشی آورد
3 ترسم چنین که شیفته دشمنان شدی کز یاد دوستانت فراموشی آورد
4 قصد هلاک اهل وفا چون کند قضا روی دلت به راه جفا کوشی آورد
5 تدبیر عقل و هوش زده راه عالمی خوش آن که ره به عالم بیهوشی آورد
6 بیرون ز پیرهن چو تنت را کنم خیال در جانم آرزوی هم آغوشی آورد
7 گوشی بنه به جامی دلخسته پیش ازان کش مردن از فراق تو خاموشی آورد