افروخت رنگت از می و دلها از هلالی جغتایی غزل 114

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

افروخت رنگت از می و دلها کباب شد

1 افروخت رنگت از می و دلها کباب شد روی تو ماه بود، کنون آفتاب شد

2 گفتم: بدور عشق تو سازم سرای عیش غم خانه ای، که داشتم، آن هم خراب شد

3 این آه گرم بی سببی نیست دم بدم یا سینه سوخت، یا دل سوزان کباب شد

4 ناصح زبان گشاد که: تسکین دهد مرا نام تو برد و موجب صد اضطراب شد

5 خوناب دیده این همه دانی که از کجاست؟ خونی که بود، در دل غمدیده، آب شد

6 هر جا که هست روی تو، در پیش چشم ماست کس در میان ما نتواند حجاب شد

7 فارغ نشسته بود هلالی بکوی زهد ناگه لب تو دید و خراب شراب شد

عکس نوشته
کامنت
comment