-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 افروخت رنگت از می و دلها کباب شد روی تو ماه بود، کنون آفتاب شد
2 گفتم: بدور عشق تو سازم سرای عیش غم خانه ای، که داشتم، آن هم خراب شد
3 این آه گرم بی سببی نیست دم بدم یا سینه سوخت، یا دل سوزان کباب شد
4 ناصح زبان گشاد که: تسکین دهد مرا نام تو برد و موجب صد اضطراب شد
5 خوناب دیده این همه دانی که از کجاست؟ خونی که بود، در دل غمدیده، آب شد
6 هر جا که هست روی تو، در پیش چشم ماست کس در میان ما نتواند حجاب شد
7 فارغ نشسته بود هلالی بکوی زهد ناگه لب تو دید و خراب شراب شد