آیینه ی جمال تو از آه از جهان ملک خاتون غزل 370

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

آیینه ی جمال تو از آه من گرفت

1 آیینه ی جمال تو از آه من گرفت یا ناله های زار سحرگاه من گرفت

2 ماهم جواب داد که معهود در جهان اینست بی راه دلت ماه من گرفت

3 با این گرفتگی که تو بینی رخ مرا خور روشنی ز پرتو درگاه من گرفت

4 رفتم که پای مرکب عالی ببوسمش اشکم به رو دوید و سر راه من گرفت

5 در معرکه که قلب و جناحست و میسره شیران شرزه پنجه روباه من گرفت

6 فریاد و الغیاث که دندان مدعی بر رغم حال من لب دلخواه من گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment