- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چشم ز خیال تو پر از نور تجلیست چشمی که چنین است به دیدار تو اولیست
2 صورنگر از آن صورت و معنی چو خبر داشت انگیختن صورت چینش به چه معنیست
3 بر طرف چمن سور به صد شرم بر آید از سایة قد تو که همسایه طوبیست
4 زآن طاق دو ابرو که بخوبی شده طاقند کریست در آن طاق که منسوب به کسریست
5 خونی که به جو میرود از دیده مجنون سیلی است که راه گذرش بر در لیست
6 زآن زلف به دردم شده رنجور چو ایوب از لب شکری ده که شفاخانه عیسی ست
7 هر خوب که در چشم کمال آبد و محبوب را گوید به از آنی نو و فکری به ازین نیست