ای صورت خیالت از حکیم نزاری قهستانی غزل 1131

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ای صورت خیالت در پیش من شرابی

1 ای صورت خیالت در پیش من شرابی وی پرتو جمالت در چشمم آفتابی

2 از چشم پرخمارت در مغزِ من بخاری وز زلفِ تاب‌دارت در جانم اضطرابی

3 شب‌های تا به روزم از دیده رفته سیلی وز تابِ آتش تب در دل فتاده تابی

4 از سوز سینه بسته وز درد دل گشاده بر هر نفس شراری وز هر مژه زهابی

5 حلاج‌وار خواهم بر دار عشق خود را وز حلقه‌های زلفت در حلق من طنابی

6 یک ره نصیحتی کن خورشید حسنِ خود را تا فتنه برنخیزد گو برفکن نقابی

7 سوزِ تو در سرِ من صوری‌ست در قیامت مهرِ تو در دل من گنجی‌ست در خرابی

8 آخر به کویِ وصلت دریوزه چند آرم یا زود کن ثوابی یا باز ده جوابی

9 در کشتن نزاری تعجیل می‌نمایی آهسته‌تر نگارا گر نیست بس شتابی

عکس نوشته
کامنت
comment