فلک جنابا از رشک خاک درگه از مجد همگر قطعه‌ 85

مجد همگر

آثار مجد همگر

مجد همگر

فلک جنابا از رشک خاک درگه تو

1 فلک جنابا از رشک خاک درگه تو در آب شرم شود غرق روضه مینو

2 شود زفر قدوم تو خاک مشک آگین شود ز یاد ثنای تو باد عنبربو

3 نسیم لطف تو بر کوه اگر گذار کند برآورد ز دل خاره لاله خودرو

4 سموم قهر تو گر در هوا صعود کند ز پشت چرخ به قوت جدا کند نیرو

5 شود ز سهم تو مقراض تیز دندان کند اگر ز نام تو نقشی کنند بر ترغو

6 به جز ملک نفسی آدمی دمی نسزد که بیند آن رخ میمون و طلعت نیکو

7 چو بخت شاد تو فرخنده طلعتی باید که پیش تخت تو باشد ندیم و مدحت گو

8 به مجلس تو سگی را مجال دادستند به بوی آنکه رود آب رفته باز به جو

9 بدان گلیم سیه درخور است روی سیاه چنانکه رنگ رکو درخورد به اصل رکو

10 چو شمع زرد و نحیف و ز عشق آتش جاه به گاه و بیگه پروانه وار در تک و پو

11 چه اهل لطف تو باشد خری سباع صفت چه قدر صدر تو داند سگی بهایم خو

12 چه فایده ز حضور وی است حضرت را چه حاصل است ز نقش بهیمه بر زیلو

13 نه آدمی ست به معنی و از بهیمه کم است تو خود قیاس بکن از خصال باطن او

14 اگر خر است حمولی و خامشیش کجاست ور آدمی ست نکو سیرتی و معنی کو

15 اگر چه هست چو مشموم شکل میشومش تو آن نگر که پیازی ست گنده تو بر تو

16 به طبع ترش و به رخ پژمریده همچو ترنج به شخص خرد و به رخساره زرد چون لیمو

17 به پای حادثه در پایمال چون ریحان ز دست واقعه سرگشته همچو دستنبو

18 لئیم طبعی بیرون و اندرون همه خبث قصیر قدری سر تا قدم همه آهو

19 خدای عرض شریف ترا بپرهیزد ز شر نیت بدخواه و طعنه بدگو

20 زمین ساحت عالیت را مصون دارد ز ننگ صحبت پی شوم اصیلک گوژو

21 لباس دولت خصم تو باد عاریتی چو جامه شتر عید و لبس چشم آزو

22 گرفته ایلچی درگاه تو به قاقمشی ز چین و ماچین سوغات و از ختا پرغو

23 در تو قبله خلق و کف تو ضامن رزق لب تو باده گسار و دل تو رامش جو

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر