1 ای حضرت والا تو نه جنی نه فرشته چونست که یکلحظه به یکجا نکنی زیست
2 بالا تلفون کردم گفتند فلان رفت پایین تلفون کردم گفتند فلان نیست
3 باری به تو زورم نرسد اکنون اما گور پدر هرچه خر بلد تلفونچی است
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مهرگان آمد به آیین فریدون و قباد وز فریدون و قباد اندرزها دارد به یاد
2 گوید ای فرزند ایران راستگویی پیشه کن پیشهٔ ایران چنین بود از زمان پیشداد
1 بود مر ابر را اندر کمین باد برد مر ابر را زین سرزمین باد
2 چو ابر آید نباریده به صحرا وز بادی، که دیدست اینچنین باد
1 صبح چون شاه فلک بر تختگه مأوی کند حاجب مشرق حجاب نیلگون بالا کند
2 بهر دفع جادوییهای شب فرعون کیش موسی صبح از بغل بیرون ید بیضا کند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به