- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل شکسته ی ما را رعایتی فرمای به پرسشی چه شود الله الله از سرِ پای
2 دمی درآی و زمانی بپای و در خلوت کله فرو نه و بندِ بغلترق بگشای
3 اگر بلایِ دلِ مردم است بالایت ستیزه ی دلِ من دم به دم بلا منمای
4 ببین که خلق چه غوغا کنند و فتنه شوند تفرّجی کن و چون یوسف از تتق به درآی
5 کمان مکش ز برِ تیرِ غمزه تا بُن گوش ستم مکن ز برِ فتنه، فتنه برمفزای
6 رخت که آینه ی اعتبار دیو و پریست کسی ندید که پایِ دلش نرفت از جای
7 دلم به سایه زلفِ تو درگریخت چو دید که فرّ زلف تو دارد خواصِ پرّ همای
8 تو خود حواله ی ما بودهای به حکم ازل غلط شدم به تو ما را حواله کرد خدای
9 ز دست رفت نزاری به لطف دریابش به حال او نظری کن عنایتی فرمای