- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل بی تو از نعیم دو عالم ملال یافت خرم کسی که با تو زمانی وصال یافت
2 آواره ای که بر سر کوی تو شد مقیم مقدور قدر عزت و جاه و جلال یافت
3 جز سوختن چه کار کند پیش روی شمع پروانه ای که پرتو نور جمال یافت؟
4 آن خسته ای که یاد تواش بر زبان گذشت طعم حیات و لذت جان در مقال یافت
5 از خانقاه و مدرسه اعراض کرد و رفت آواره ای که در طلبت ذوق و حال یافت
6 جانم ز غیر صورت روی تو، محو کرد نقشی که بر صحیفه وهم و خیال یافت
7 اندیشه خلاص محال است اگر کند مرغی که دام و دانه آن زلف و خال یافت
8 در کربلای عشق شهیدی که تشنه رفت از کوثر وصال تو آب زلال یافت
9 شادی اهل عشق غم وصل دوست است شاد آن دلی که با غم عشق اتصال یافت
10 جانی که با وصال تو شد یک نفس قرین جاوید زنده گشت و جهانی کمال یافت
11 جان در میان نهاد نسیمی چو شمع از آن در سلک عاشقان جمالت مجال یافت