- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل کز غمت آرام نباشد برم او را تا چند بکویت برم و آورم او را
2 زاغی که کند گاه جنون میل نشستن بر فرق بود طعمه ز زخم سرم او را
3 خواهم که گرانی برم از کوی تو گر چه از سایه گران تر نبود پیکرم او را
4 شد لیلی و مجنون ز میان چون نه پسندم در عشق من اینرا به صفا دلبرم او را
5 نبود حد آنم که کنم دعوی پابوس اینم نه بس ای عشق که خاک درم او را
6 جسم تو خسم شد بسرا پرده آن گل ای باده نرانی ز حریم حرم او را
7 آمد ز پی درد سفالم سگ او لیک دیوانه کند نگهتی از ساغرم او را
8 گر شیخ ریایی شمرد دانه تسبیح من بین که چو فانی به جوی نشمرم او را