1 دل بهر تو در ملامت افتاد وز عشق بدین علامت افتاد
2 گشتم به هوس ندیم عشقت خود عاقبتم ندامت افتاد
3 ای دل، چو به قامتش فتادی دیدار تو با قیامت افتاد
4 او تیغ جفا کشید، لیکن بر جانب ما غرامت افتاد
5 گم گشت بکوی عشق، شاهی زاهد به ره سلامت افتاد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ای بیخبر از گریه خونین جگری چند باز آی، که در پای تو ریزم گهری چند
2 سوز دل عشاق چه دانند که چونست بگریخته از داغ بلا بی جگری چند
1 بر بوی تو هر روز به گشت چمن آیم گریان به تماشاگه سرو و سمن آیم
2 چون غنچه دلی دارم از اندوه تو پر خون عیبم مکن ار چاکزده پیرهن آیم
1 گر من از خاک درت رفتم، دل شیدا بماند تن روان شد بر طریق عزم و جان آنجا بماند
2 من خود آواره شدم، لیکن دل درمانده را پرسشی میکن، که در کویت تن تنها بماند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **