ای سر زلف تو گره بر گره از جامی غزل 878

ای سر زلف تو گره بر گره

1 ای سر زلف تو گره بر گره در دل ما صد گره از هر گره

2 کار فرو بسته ما را بود با سر زلف تو برابر گره

3 قد من و رشته جان از غمت هست یکی حلقه و دیگر گره

4 می نهد از عارض و زلفت صبا بر سمن از غالیه تر گره

5 طره شمشاد بود کالت بسته به بالای صنوبر گره

6 آن نه حباب است که بی لعل تو باده شود در دل ساغر گره

7 گفته جامی ز سر زلف تو رشته سحر است سراسر گره

عکس نوشته
کامنت
comment