- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر زلف تو کرد آخر به سودایی گرفتارم که دیگر از پریشانی دمی سر بر نمیآرم
2 طبیب من علاجی کن به هر حالی که میدانی که پیش چشم تو میرم کزین اندیشه بیمارم
3 به علت برده ام بونی از آن افتاده در دیرم به زلفت بستهام عهدی از آن دربند زنارم
4 به شوق چشم جادویت به ذوق طاق ابرویت گهی در گوشه مجد گهی در کنج خمارم
5 چه جای خرقه ارزق که در میخانه عشقت به خاک پای خود کآنجا چو زلف خویش نگذارم
6 کمال از رندی و مستی چو یک ساعت نشد خالی ندانم عاقلان از چه سبب خوانند هشیارم