غمت تا در دلم منزل گرفته ست از جامی غزل 183

غمت تا در دلم منزل گرفته ست

1 غمت تا در دلم منزل گرفته ست ز شادی جهانم دل گرفته ست

2 مپرس از من شمار عقد آن زلف که عقل آن عقده را مشکل گرفته ست

3 تو دریایی و زاهد خشک ازان ماند کزین دریا ره ساحل گرفته ست

4 مبند ای ساربان محمل که امروز سرشکم راه بر محمل گرفته ست

5 دلم با چشم خونریز تو صیدی ست که صیادش پی بسمل گرفته ست

6 به کوی عشق ازان کس حاصلی نیست که راه زهد بی حاصل گرفته ست

7 ز جامت جرعه ای ناخورده جامی چه خود را مست لایعقل گرفته ست

عکس نوشته
کامنت
comment