1 بگرفت غمت باز گریبان دلم تا خود چه شود حال پریشان دلم
2 در کوی تو هر شب به گدایی آمد گر راه دهی به وصل سلطان دلم
1 در دلم بود که دلدار وفا خواهد کرد کامم از لعل لب خویش روا خواهد کرد
2 بر دلم درد بسی بود ز ایام فراق درد ما را مگر از لطف دوا خواهد کرد
1 از رنگ رخ تو گل به رنگ آوردیم وز قد تو سرو را به تنگ آوردیم
2 از بس که دریدیم گریبان فراق تا دامن وصل تو به چنگ آوردیم
1 ای رخت آیینه ی لطف خدا زلف تو دلبند و لعلت دلگشا
2 پادشاه ملک حسنی از کرم رحمتی کن بر گدا ای پادشا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به