1 لطفت همه کارهای او نیکو کرد آری همه کارهای ما نیک او کرد
2 او نیکو کرد و ما همه بد کردیم ما را به نکو کاری خود بدخو کرد
1 جز خم زلفت دلم پناه ندارد جانب دلها چرا نگاه ندارد
2 کیست که از تاب آن دو سنبل مشکین همچو بنفشه قد دوتاه ندارد
1 دلم فدای تو باد ای نسیم عنبر بیز به دستگیری افتاده ای چو من برخیز
2 چنین که چشم تو هر گوشه ای کمین دارد چگونه دل بنشیند به گوشه ی پرهیز
1 نقاب سنبل تر برشکن تجلّی را بسوز زآتش عارض حجاب تقوی را
2 به باد رایحهٔ زلف عنبرین برده هزار دفتر تعلیم و درس و فتوی را