- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 روی خوش تو مطلع صبح صباحت است خط لب تو سبزی خوان ملاحت است
2 هر گوهر سخن که گذشته ست بر لبت دری به لب فتاده ز بحر فصاحت است
3 دل شد جراحت از تو و این اشک سرخ هست خونابه ای که گشته روان زان جراحت است
4 راحت کف است پیش عرب چون کفم به کف مالی، کنم خروش که وه این چه راحت است
5 جنبیدن از در تو نیارد به هیچ باب صوفی که عمر برده به سر در سیاحت است
6 افتاده زخم خورده تیغت ز خود خلاص چون منعمی که خفته پی استراحت است
7 چون ساحت در تو ندیده ست هیچ جای جامی که کرده روی زمین را مساحت است