کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی از سعیدا غزل 144

کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است

1 کرم عام تو با محرم و بیگانه یکی است همچو خورشید که در کعبه و بتخانه یکی است

2 رنجش عاشق و معشوق به هم ساختگی است در حقیقت سخن شمع به پروانه یکی است

3 باده طفلی است که با پیر و جوان می بازد می چو آمد به میان عاقل و دیوانه یکی است

4 واحد است اهل همه، لیک دویی در عدد است گرچه صد دانه بود سبحه ولی دانه یکی است

5 ای سعیدا مکن اندیشه که در گوش کریم ذکر توحید تو و نعرهٔ مستانه یکی است

عکس نوشته
کامنت
comment